بدون عنوان
رایان جونم امروز جمعه است. من وتو وبابایی خونه هستیم. من خیلی حوصلم سر رفته.اما بابایی حوصله نداره بریم بیرون.
عزیزم روز به روز شیرین تر می شی.تازگیها غلتم میزنی.دو سه روزه رو به شکم هم بر می گردی.خیلی خوردنی می شی. پسرم این روزا با پستونک می خوابی.کوچیکتر که بودی باید اینقدر رو تختت تکونت می دادم تا می خوابیدی.این روزا من وبابایی رو خوب می شناسی.حتی وقتی از دور منو می بینی ذوق می کنی .قربونت برم.
خیلی دوست دارم عسلم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی